: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: پيوندهاي روزانه :
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
: لوگوي دوستان من :
: فهرست موضوعي يادداشت ها :
: آرشيو يادداشت ها :
: جستجو در وبلاگ :
بهاریه های معروف شاعران پارسی
برخیز که میرود زمستان **بگشای در سرای بستان
نارنج و بنفشه بر طبق نه **منقل بگذار در شبستان
وین پرده بگوی تا به یک بار **زحمت ببرد ز پیش ایوان
برخیز که باد صبح نوروز **در باغچه میکند گل افشان
خاموشی بلبلان مشتاق **در موسم گل ندارد امکان
آواز دهل نهان نماند **در زیر گلیم و عشق پنهان
بوی گل بامداد نوروز **و آواز خوش هزاردستان
بس جامه فروختست و دستار **بس خانه که سوختست و دکان
ما را سر دوست بر کنارست **آنک سر دشمنان و سندان
چشمی که به دوست برکند دوست **بر هم ننهد ز تیرباران
سعدی چو به میوه میرسد دست **سهلست جفای بوستانبان
--------------------------------------
شور گل
بهار آمد بهار آمد سلام آورد مستان را **از آن پیغامبر خوبان پیام آورد مستان را
زبان سوسن از ساقى کرامت هاى مستان گفت **شنید آن سرو از سوسن قیام آورد مستان را
ز اول باغ در مجلس نثار آورد آنگه نقل **چو دید از لاله کوهى که جام آورد مستان را
ز گریه ابر نیسانى (1) دم سرد زمستانى **چه حیلت کرد کز پرده به دام آورد مستان را
"سقاهم ربهم"(2) خوردند و نام و ننگ گم کردند **چو آمد نامه ساقى چه نام آورد مستان را
درون مجمر دل ها سپند و عود می سوزد **که سرماى فراق او زکام آورد مستان را
درآ در گلشن باقى برآ بر بام کان ساقى **ز پنهان خانه غیبى پیام آورد مستان را
چو خوبان حله پوشیدند درآ در باغ و پس بنگر **که ساقى هر چه درباید تمام آورد مستان را
که جان ها را بهار آورد و ما را روى یار آورد **ببین کز جمله دولت ها کدام آورد مستان را
ز شمس الدین تبریزى به ناگه ساقى دولت **به جام خاص سلطانى مدام آورد مستان را
1- ابرنیسانی : ابر ماه نیسان ( ماه هفتم از تقویم سریانی مطابق با فروردین واردیبهشت )
2- اشاره به آیه "سقهم ربهم شراباً طهورا" (آیه 21 سوره انسان )
**
عید بر عاشقان مبارک باد
عید بر عاشقان مبارک باد **عاشقان عیدتان مبارک باد
عید ار بوی جان ما دارد **در جهان همچو جان مبارک باد
بر تو ای ماه آسمان و زمین **تا به هفت آسمان مبارک باد
عید آمد به کف نشان وصال **عاشقان این نشان مبارک باد
روزه مگشای جز به قند لبش **قند او در دهان مبارک باد
عید بنوشت بر کنار لبش **کاین می بیکران مبارک باد
عید آمد که ای سبک روحان **رطلهای گران مبارک باد
چند پنهان خوری صلاح الدین **بوسههای نهان مبارک باد
گر نصیبی به من دهی گویم **بر من و بر فلان مبارک باد
------------------------------------------
ز کوى یار مى آید نسیم باد نوروزى
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی **از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
چو گل گر خردهای داری خدا را صرف عشرت کن **که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی
ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است **که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی **به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست **مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی
طریق کام بخشی چیست ترک کام خود کردن **کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی **که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
ندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیست **مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی
میای دارم چو جان صافی و صوفی میکند عیبش **خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی
جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع **که حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی
به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم **بیا ساقی که جاهل را هنیتر میرسد روزی
می اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوش **که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزی
نه حافظ میکند تنها دعای خواجه تورانشاه **ز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی
جنابش پارسایان راست محراب دل و دیده **جبینش صبح خیزان راست روز فتح و فیروزی
**
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
ساقیا آمدن عید مبارک بادت **وان مواعید که کردی مرواد از یادت
در شگفتم که در این مدت ایام فراق **برگرفتی ز حریفان دل و دل میدادت
برسان بندگی دختر رز گو به درآی **که دم و همت ما کرد ز بند آزادت
شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست **جای غم باد مر آن دل که نخواهد شادت
شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیافت **بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت
چشم بد دور کز آن تفرقهات بازآورد **طالع نامور و دولت مادرزادت
حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح **ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت
**
---------------------------------
ای بلبل خوشنوا فغان کن **عید است نوای عاشقان کن
چون سبزه ز خاک سر برآورد **ترک دل و برگ بوستان کن
بالشت ز سنبل و سمن ساز **وز برگ بنفشه سایبان کن
چون لاله ز سر کله بینداز **سرخوش شو و دست در میان کن
بردار سفینهی غزل را **وز هر ورقی گلی نشان کن
صد گوهر معنی ار توانی **در گوش حریف نکتهدان کن
وان دم که رسی به شعر عطار **در مجلس عاشقان روان کن
ما صوفی صفهی صفاییم **بی خود ز خودیم و از خداییم
**
---------------------------------------
عید آمد و آن ماه دل افروز نیامد
عید آمد و آن ماه دل افروز نیامد **دل خون شد و آن یار جگر سوز نیامد
نوروز من ار عید برون آمدى از شهر **چونست که عید آمد و نوروز نیامد
مه مى طلبیدند و من دلشده را دوش **در دیده جز آن ماه دلافروز نیامد
آن ترک ختائی بچه آیا چه خطا دید **کامروز علی رغم بدآموز نیامد
خورشید چو رسمست که هر روز برآید **جانش هدف ناوک دلدوز نیامد
تا کشته نشد در غم سوداى تو خواجو **در معرکهى عشق تو پیروز نیامد
**
------------------------------
باد نوروز وزیـــده است به کوه و صحرا ** جامه عیـــد بپـــوشنـــد، چه شاه و چه گد
بلبل باغ جنان را نبـــود راه به دوست ** نازم آن مطـــرب مجلـــس کـــه بود قبله نم
صوفى و عارف ازین بادیه دور افتـادند ** جــام مى گیر ز مطــرب، که رَوى سوى صف
همه در عید به صحرا و گلستان بروند ** من ســرمست، ز میخـــانه کنـــم رو به خد
عید نوروز مبارک به غنــــى و درویش ** یــــــار دلـــــدار، ز بتخـــانــــه درى را بـــگش
گر مرا ره به در پیر خــــــرابات دهى ** بــه سر و جان به سویش راه نوردم نه به پ
سالها در صف اربــــــاب عمائم بودم ** تـــا بـــه دلـــدار رسیدم نـــکنم بـــــاز خــط
نوشته شده توسط : اسماعیل کاظمی